صاحبدلان

www.sahebdelan@google.com
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تولد امام جواد (علیه السلام )

09 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

امام جواد علیه السلام امام جواد علیه السلام در دهم رجب سال 195 هجرى جهان به نور قدوم امام جواد علیه السلام منور گشت. امام هشتم طبق سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و پدرانش در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت. آن حضرت آن شب را تا به صبح در کنار گهواره فرزندش بود و با او نجوا مى‏‌کرد و اسرار الهى و علوم غیبى را به او تعلیم مى‏‌داد. امام هشتمِ شیعیان، نام مولودش را به نام جدش رسول الله «محمد» گذاشت. کُنیه آن حضرت «ابوجعفر» است، و چون در نام و کنیه با پیشواى پنجم «امام محمد باقر علیه السلام» مشترک بود، نزد مورخان و محدّثان به «ابوجعفر ثانى» مشهور گشت. کنیه دیگر (و غیر مشهور) آن حضرت «ابو­على» است که به مناسبت فرزند گرانقدرش «على النقى» بر آن حضرت گذاشته بودند. در کتاب‌هاى تاریخ و حدیث لقب‌هاى زیادى براى پیشواى نهم علیه السلام ذکر شده است، از جمله: «تقى»، «جواد»، «مرضى»، «متوکّل»، «متّقى»، «زکىّ»، «منتجب»، «مرتضى»، «قانع»، «عالم ربانى»، «رضى»، «مختار»، «صادق»، «صابر» و «فاضل» آن حضرت را «قُرَّةُ عَیْنِ المُومنین» و «غَیْظُ المُلْحِدین» و «النُورُ الساطِعْ» نیز مى‏‌گفتند. ایشان در میان‏ شیعیان و اهل سنت به لقب «بابُ المُراد» مشهور بود، زیرا حاجت‌هاى مردم را بسیار برآورده مى‏‌ساخت و کرامت‌هاى بى‏‌شمارى از آن حضرت دیده شده و کسى به او توسل نمى‏‌جست جز آن که او را کمک مى‌‏کرد. ولى مشهورترین لقب‌هاى امام نهم علیه السلام «تقى» و «جواد» است. هر یک از این القاب براى امام علیه السلام بیانگر ویژگی‌هاى اخلاقى و روحى، برجستگی‌هاى معنوى و رفتارى و فضایل و کمالات نفسانى است که آن حضرت را از دیگران ممتاز مى‏‌ساخته است. آن حضرت باتقواترین فردِ اهل زمان خود بود و در جود و سخاوت نظیر نداشت. فضائل و مکارم اخلاقى امام جواد علیه السلام به گونه‏‌اى بود که همگان حتى مخالفان و دشمنان بدان اعتراف کرده و با دیدن آن خصال برجسته ناخودآگاه مجذوب آن وجود الهى شده، زبان به مدح و ستایشش مى‏‌گشودند. ولادت نور چشم شیعیان را به پیشگاه حضرت ولی عصر (عجّل الله تعالی فرجه و شریف) تبریک و تهنیت می‌گوییم. سید احمد سجادی

 1 نظر

نمونه هايى از فضايل و سيره فردى امام محمد بن على الجواد(علیه السلام)‏

09 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

نمونه هايى از فضايل و سيره فردى امام محمد بن على الجواد(علیه السلام)‌ نمونه هايى از فضايل و سيره فردى امام محمد بن على الجواد(علیه السلام)‌ نويسنده: سيد على اكبر قريشى از ‌جانب مادرم فاطمه (سلام الله علیها) طواف كنيد 1- موسى بن قاسم گويد: به أبى جعفر ثانى (امام جواد) (علیه السلام) گفتم: خواستم بعوض شما و پدرتان طواف كنم، ولى مى‌گويند از طرف اوصياء، طواف صحيح نيست؛ فرمود: نه، هر قدر بتوانى طواف كن، اين كار جايز است . بعد از سه سال، به آن حضرت گفتم: من از شما اجازه خواستم كه از جانب شما و پدرتان طواف كنم، اجازه فرمودى، آنچه خدا خواست از طرف شما طواف كردم، بعد چيز ديگرى به نظرم آمد و به آن عمل كردم؟ امام فرمود: آن چيست ؟ گفتم: يك روز از طرف رسول الله (صلی الله علیه واله) سه بار طواف كردم، در روز دوم از طرف اميرالمؤمنين (علیه السلام) طواف به جاى آوردم، در روز سوم از جانب امام حسن و در روز چهارم از طرف امام حسين، روز پنجم بعوض على بن الحسين، روز ششم از أبى جعفر محمد بن على، روز هفتم از جعفر محمد، روز هشتم از جانب پدرت موسى بن جعفر روز نهم از جانب پدرت على بن موسى، روز دهم از جانب شما اى آقاى من!. اينها آنان هستند كه به ولايتشان عقيده دارم. فرمود: آن وقت به خدا قسم به دينى اعتقاد دارى كه خداوند از بندگان غير آن را قبول ندارد، گفتم: گاهى هم از جانب مادرت فاطمه (سلام الله علیها) طواف كردم وگاهى نكردم، فرمود: اين كار را زياد كن، اين انشاء الله أفضل اعمالى است كه مى‌كنى. 1 * * * نامه امام رضا به پسرش امام جواد(علیهما السلام)‌ 2- أبى نصر بزنطى فرموده: نامه امام رضا (علیه السلام) را خواندم كه به پسرش امام جواد نوشته بود: به من خبر رسيد كه چون سوار شدى غلامان تو را از در كوچك بيرون مى‌كنند، اين كار از بخل آنهاست، تا كسى از تو خيرى نبيند، تو را به حق خودم قسم مى‌دهم دخول و خروجت فقط از در بزرگ باشد و چون سوار شدى مقدارى پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر كه سؤال كند چيزى به او بدهى. هر كه از عموهايت از تو احسانى خواست كمتر از پنجاه دينار نده، بيشتر از آن به اختيار توست، هر كه از عمه‌هايت چيزى از تو خواست كمتر از بيست و پنج دينار نده، زيادى به اختيار توست، من مى‌خواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق كن، از جانب خدا از تنگدستى نترس. 2 * * * نامه امام جواد (علیه السلام)به حاكم سجستان‌ 3- مردى از بنى حنيفه گويد: در اولين سال خلافت معتصم عباسى كه امام جواد (علیه السلام) به حج رفته بود، با وى رفيق راه بودم روزى در سر سفره طعام كه عده‌اى از رجال خليفه نيز بودند، گفتم: فدايت شوم، والى ما مردى است كه شما اهل بيت را دوست دارد و من به دفتر او ماليات بدهكارم، اگر صلاح بدانيد نامه‌اى بنويسيد كه به من ارفاق كند. امام فرمود: من او را نمى‌شناسم،گفتم: فدايت شوم، او همانطور است كه گفتم: از دوستان شماست، نامه شما به حال من مفيد است، امام (علیه السلام) كاغذ به دست گرفت و نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم آورنده نامه من از تو مذهب خوبى نقل كرد، از حكومت فقط كار نيك براى تو مى‌ماند، به برادرانت نيكى كن، بدان خداى تعالى ازاندازه ذره و خردل از تو سؤال خواهد كرد. آن مرد گويد: چون وارد سجستان شدم، به حسين بن خالد كه والى آن جا بود خبر داده بودند كه از جانب امام صلوات الله عليه نامه‌اى براى او مى‌آورم، والى در دو فرسخى شهر خودش را به من رسانيد نامه را به او دادم، گرفت و بوسيد و آن را بر دو چشم خويش گذاشت. گفت: حاجتت چيست؟ گفتم: در دفتر تو ماليات بدهكارم، آن را از ديوان محو كرد و گفت: تا بر سر كار هستم ديگر ماليات مده، بعد گفت: خانواده‌ات چند نفر است؟ گفتم: فلان قدر، فرمود به من و آنها احسان كردند، تا او زنده بود ديگر ماليات ندادم، و تا زنده بود مرتب به من احسان مى‌كرد. 3 * * * نامه امام جواد (علیه السلام)به على بن مهزيار اهوازى‌ 4- امام جواد (علیه السلام) به ثقه جليل القدر على بن مهزيار اهوازى چنين نوشتند: بسم الله الرحمن الرحيم يا على! خداوند پاداش تو را نيكو گرداند و در بهشت خودش جاى دهد، و از خوارى دنيا و آخرت بدورت دارد، و با ما اهل بيت محشور فرمايد. يا على! تو را امتحان كردم و در نصيحت و اطاعت و خدمت و توقير و احترام به امام و قيام به آنچه بر تو واجب است، صاحب اختيارت گردانيدم، اگر بگويم نظير تو را نديده‌ام اميدوارم راست گفته باشم. خداوند پاداشت را جنات فردوس قرار بدهد، نه مقامت بر من پوشيده است و نه خدمتت در گرم و سرد و شب و روز، از خدا مى‌خواهم چون اولين و آخرين را براى قيامت جمع كند، رحمتى بر تو عنايت فرمايد كه بوسيله آن مورد غطبه ديگران باشى كه او شنونده دعاست. .4 ناگفته نماند: على بن مهزيار اهوازى از امام رضا (علیه السلام) حديث نقل كرده و از خواص امام جواد (علیه السلام) بود و از جانب آن حضرت وكالت داشت و نيز از جانب امام هادى (علیه السلام)، درباره وى توقيعاتى از آن حضرت صادر شد كه مقام و عظمت او را در نزد شيعه روشن كرد، او در روايت، موثق بود و كتابهاى مشهور نوشت. (رجال نجاشى). * * * دستوربه مدارا با پدرناصبى ‌ 5- بكربن صالح گويد: به امام ابى جعفر ثانى (علیه السلام) نوشت: پدرم ناصبى و خبيث الرأى است، از او بسيار سختى ديده‌ام، فدايت شوم براى من دعا كن و بفرما: چه كنم، آيا افشاء و رسوايش كنم يا با او مدارا نمايم؟ امام (علیه السلام) در جواب نوشت: مضمون نامه‌ات در باره پدرت فهميدم، پيوسته انشاء الله براى تو دعا مى‌كنم، مدارا براى تو بهتر از افشاگرى است، با سختى آسانى هست، صبر كن «ان العاقبة للمتقين» خدا تو را در ولايت كسى كه در ولايتش هستى ثابت فرمايد. ما و شما در امانت خدا هستيم خدايى كه امانتهاى خويش را ضايع نمى‌كند. بكربن صالح گويد: خدا قلب پدرم را به من برگردانيد بطورى كه در كارى با من مخالفت نمى‌كرد. 5. * * * معجزه‌اى از جواد الائمه صلوات الله عليه شيخ مفيد رحمةالله از محمد بن حسان از على بن خالد نقل كرده: گويد: در سامراء بودم، گفتند: مردى را از شام آورده و زندان انداخته‌اند چون ادعا كرده كه من پيغمبرم، اين سخن بر من گران آمد، خواستم او را ببينم، با زندانبانان آشتى برقرار كردم تا اجازه دادند پيش او بروم. بر خلاف شايعه‌اى كه راه انداخته بودند، ديدم آدم وارسته و عاقلى است، گفتم: فلانى درباره تو مى‌گويند كه ادعاى نبوت كرده‌اى و علت زندان رفتنت همين است؟ گفت: حاشا كه من چنين ادعايى كرده باشم، جريان من از اين قرار است: من در شام در محلى كه گويند: رأس مبارك امام حسين را در آن گذاشته بودند مشغول عبادت بودم، ناگاه ديدم شخصى نزد من آمدن و به من گفت: برخيز برويم، من برخاسته و با او براه افتادم، چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در مسجد كوفه هستم، فرمود: اين جا را مى‌شناسى؟ گفتم: آرى، مسجد كوفه است، او در آن جا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آن جا بيرون آمديم، مقدارى با او راه رفتم ناگاه ديدم كه در مسجد مدينه هستيم . به رسول خدا (صلی الله علیه واله) سلام كرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقدارى راه رفتيم ناگاه ديدم كه در مكه هستيم، كعبه را طواف كرد، من هم طواف كردم، 6بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در جاى خودم كه در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم كه خدايا او كى بود و اين چه كار؟! يك سال از اين جريان گذشت كه ديدم باز همان شخص آمد، من از ديدن او شاد شدم، مرا دعوت كرد كه با او بروم، من با او رفتم، و مانند سال گذشته مرا به كوفه و مدينه و مكه برد و به شام برگردانيد. و چون خواست برود گفتم: تو را قسم مى‌دهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم: (قلت سألتك بالحق الذى أَقدرك على ما رايتُ منك إلاّ أَخْبر تَنى من انت قال: أنا محمد بن على بن موسى بن جعفر (علیه السلام)». من اين جريان را به دوستان و آشنايان خبر دادم، قضيه منتشر گرديد تا به گوش محمد بن عبدالملك زيات 7 رسيد، او فرمان داد مرا به زنجير كشيده به اين جا آوردند و اين ادعاى محال را به من نسبت دادند، گفتم: جريان تو را به محمد بن عبدالملك زيات برسانم؟ گفت: برسان . من نامه‌اى به محمد بن عبدالملك وزير اعظم معتصم عباسى نوشته، جريان او را باز گفتم، وزير در زير نامه من نوشته بود: احتياج به خلاص كردن ما نيست، به آن كس كه تو را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكه برد و باز به شام برگردانيد و همه را در يك شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد كند. على بن خالد گويد: من از ديدن جواب نامه، از نجات او مأيوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلى بدهم و چون به زندان آمدم ديدم مأموران زندان همه غرق در حيرتند و بى خود به اين طرف و آن طرف مى‌دوند، گفتم: جريان چيست؟! گفتند: آن زندانى در زنجير و مدعى نبوت، از ديشب مفقود شده، درها بسته قفلها مهر و موم است، ولى معلوم نيست به آسمان و يا به زير زمين رفته و يا مرغان هوا او را ربوده‌اند؛ على بن خالد، زيدى مذهب بود، از ديدن اين ماجرا معتقد به امامت گرديد و اعتقادش خوب شد. ارشاد مفيد: ص 305، مرحوم كلينى آنرا در كافى: ج 1 ص 492 باب مولد أبى جعفر محمد بن على الثانى (علیه السلام) نقل كرده است، مجلسى رضوان الله عليه آنرا در بحار: ج 50 ص 38 - 40 از بصائرالدرجات نقل مى‌كند و مى‌گويد: آنرا شيخ مفيد در ارشاد و طبرسى در اعلام الورى از ابن قولويه از كلينى نقل كرده‌اند. پى‌نوشتها: 1- كافى: ج 4 ص 314 كتاب الحج باب الطواف والحج عن الائمه (ع). 2- عيون اخبار الرضا: ج 2 ص 8. 3- كافى: ج 5 ص 111 كتاب المعيشة باب عمل السلطان و جوائزهم. 4- بحار: ج 50 ص 105 از غيبت شيخ. 5- بحارالانوار : ج 50 ص 55. 6- در نقل كافى آمده كه گويد: اعمال حج را با او به جاى آورد. 7- محمد بن عبدالملك زيات مردى ناكس و توانائى بود و در تنور ميخدارى كه براى شكنجه مجرمين به وجود آورده بود كشته شد، ماجراى عبرت انگيزى دارد. منبع:خاندان وحى

 1 نظر

چند شعر در مدح امام جواد (علیه السلام )

09 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده همان که بال قنوت دم سحر داده قسم به سوره ی خورشید و آیه آیه ی آن که نور را به دل روشن بشر داده قسم به آه درختی بدون بَر، که جبر شکوه ساقه ی خود را به یک تبر داده دمیده بر دم صور مدینه اسرافیل ترانه خوانده و آواز عشق سر داده که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید فلک به دامن خورشیدتان قمر داده کسی که وارث پیغمبر است ابتر نیست خدا دوباره به این خاندان پسر داده پسر نه کوثر قرآن ضامن آهو جواد آل علی جان ضامن آهو همان که سجده گهش آسمان عیسی شد همان که خاک درش کوه طور موسی شد همان که ذره شد از لطف چشم او خورشید همان که قطره ز شوق نگاش دریا شد همان که روشنی چشم آسمانی هاست ستاره ی سحر آسمان بابا شد همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها رسید و قصه ی کوثر دوباره احیا شد مدینه مکه و ریحانه هم خدیجه ی آن رضا رسول خدا و جواد، زهرا شد رسید سیب بهشت خدا، خدا را شکر رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر به شیوه ی پدر این چشم مهربان شده است همان نگاه همان عاطفه همان شده است همان صمیمیت و گرمی و صفایی سبز همان پناه که آهو دخیل آن شده است اگر غلط نکنم بوی یاس می آید اگر درست بگویم رضا جوان شده است جواد، جود خداوند آسمان ها هست که با زبان زمینی او بیان شده است منم گدای امامی که قرص مهر و ماه به دست سائل او مثل قرص نان شده است فقط نه ملجأ حاجات مردمان زمین که مأمن همه ی آسمانیان شده است کسی که سائل این خانه هست می داند جواد، جود کند سائلی نمی ماند مخاطب همه ی نامه های من شده ای توسلی همه روزه برای من شده ای در این زمین که هوای نفس کشیدن نیست حیات من، نفس من، هوای من شده ای دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز بهانه ی سفر کربلای من شده ای مرا سفر، سفر کاظمین قسمت کن مرا زیارت قبر حسین قسمت کن (1) صاحبان كرم و جود جوادش گویند باز بر نخل ولایت ثمری داده خدا آسمان عظمت را قمری داده خدا در بهاری همه زیبائی و امید و صفا گلشن مهر و وفا را ثمری داده خدا دهم ماه رجب لیله قدر دل ماست وه بر این شب چه مبارک سحری داده خدا شب قدر است بخوان سوره کوثر زیرا به رضا(ع) کوثر وقدر دگری داده خدا حجره کوچک ریحانه بهشتی دگر است که بر این خانه صفای دگری داده خدا به جهان بشریت زحریم ملکوت با جمال ملکوتی بشری داده خدا تا که در بادیه عشق توقف نکند باز این قافله را راهبری داده خدا همه از مرحمت این پدر و این پسر است هر چه بر هر پسر و هر پدری داده خدا همچو او نیست دگر پر برکت مولودی مقدمش را چه مبارک اثری داده خدا اولیاء جمله جوادند ولیکن ز جواد(ع) جود را جلوه تابنده تری داده خدا تا دهد قدرت فرعونی مامون برباد به جگر گوشه موسی پسری داده خدا جز مدیح علی(ع) وآل (موید) را نیست آری آری که به هر کس هنری داده خدا شادی كل عباد است عباد است عباد فتح ابواب مراد است مراد است مراد شادی و شور، جهاد است جهاد است جهاد عید میلاد جواد است جواد است جواد مظهر عفو رحیم است رحیم است رحیم كه كریم ابن كریم است كریم است كریم حبّذا شمس ولایت قمرت بخشیدند بصر نوری و نور بصرت بخشیدند قرص خورشید به وقت سحرت بخشیدند خود جوادی و جواد دگرت بخشیدند گشته از فیض گلت بیت ولایت گلشن دیده‌ات باد به دیدار محمد روشن این پسر مظهر حسن احد دادگر است این پسر خلق زمین را و زمان را پدر است این پسر همچو پدر بضعة خیرالبشر است این پسر از همه خوبان جهان خوب‌تر است این پسر هستِ رضا هستِ رضا هستِ رضاست همچو قرآنِ محمد به سر دستِ رضاست این جواد است كه جود آمده جود از كرمش خواهد ار جود كند ظرف وجود است كمش جود آرد همه شب سجده به خاك قدمش ماه و خورشید بود گرم طواف حرمش هر طرف روی كند باز مه محفل ماست حرمش كعبه جانها به حجاز دل ماست حامد خالق و دردانة محمود است این به جمال ازلی شاهد و مشهود است این کنز مخفی ابد را در مقصود است این گوهر هشت سپهر كرم و جود است این صاحبان كرم و جود جوادش گویند كعبة اهل دل و باب مرادش گویند ای به هر لحظه دو صد جان و سرم قربانت نیست چیزیم که گویم، هنرم قربانت جان چه قابل كه ز جان خوب‌ترم قربانت پدرت گفت كه جان پدرم قربانت تو به تن روح و به سر شور و به دل آرامی رضوی روی، علی خوی و محمد نامی كل هستی چو كف دست به پیش نظرت دو مطیعند و غلامند، قضا و قدرت هر كجا پای نهی علم بود پشت سرت پور اكثم زده زانوی تلمّذ به برت به خدایی كه تو را داده چنین جاه و مقام تو ولی نعمت مایی و امام ابن امام پور هارون ستمگر چو مقام تو شناخت رنگ از چهره، قرار از دل و هوش از سر باخت آتشی بود كه در شعلة نور تو گداخت گوئیا قلب ورا نطق تو از كار انداخت خبری تازه ز اسرار الهی گفتی از هوا و مه و ابر و یم و ماهی گفتی ای وجود تو همه شاهد یكتایی تو قلم صنع كند فخر به زیبایی تو ماه حیرت زدة حسن تماشایی تو زنده هر مرده دل از فیض مسیحایی تو رضوی ماه رضا جلوة تو در دل ماست دست ما خالی و جود تو همه حاصل ماست كیست تا چون تو به یك قطره دو دریا بدهد به گدا بیشتر از ثروت دنیا بدهد با كلامش همه را شهد مصفا بدهد حرز مادر را بر قاتل بابا بدهد ای هماره كرم و جود و عطا زندة تو جود كن جود كه جود است برازندة تو من كیم خاك گدایان سر كوی توام خالی ام از همه و پر ز هیاهوی توام تشنه‌ام تشنه ولی تشنه لب جوی توام میثم بی سر و پایم كه ثنا گوی توام گر چه قابل نبود دم زدنم وقف شماست قلم و طبع و زبان و سخنم وقف شماست (2) هیچ کسی نیست از تو با برکت تر هر که سر خدمت نگار ندارد هر چه که هم باشد اعتبار ندارد بحث سر دیدن کریمی یار است ور نه گدا بودن افتخار ندارد وقت کرم دست تو به دست گدا خورد بهتر از این لطف روزگار ندارد شانه بزن بیشتر به زلف کمندت این دل ما ترس تار و مار ندارد صبح قیامت اگر تو دلبر مایی هیچ کسی با بهشت کار ندارد تا که خدا هست شاه و گدا هست شاه اگر یار ماست روزی ما هست لطف تو باشد اگر، حساب کدام است؟! مهر تو باشد اگر، عذاب کدام است؟! علت خلقت تویی در عشق و گر نه جبر کدام است و انتخاب کدام است؟! چله ای باید گرفت تا که بفهمیم سرکه کدام است یا شراب کدام است؟! این پدر پیر تو چگونه بخوابد پهلوی گهواره ی تو، خواب کدام است؟! روی تو و روی او… چگونه بفهمیم در وسط این دو، آفتاب کدام است؟! هیچ کسی مثل تو وجود ندارد مثل تو و سفره ی تو جود ندارد باز بینداز سمت ما نظرت را نوکر دربار کن غلام درت را جای تو عرش است و خاک قابل تو نیست این طرفی کرده ای چرا گذرت را؟! بعد چهل سال گریه کردن و هجران این همه خوشحال کرده ای پدرت را! بعد چهل سال، عاقبت شده وقتش تا بگذارد به روی سینه سرت را وای اگر وا شود ز چهره نقابت پر کنی از کشته کشته دور و برت را شهر پر است از حسود، حرز بینداز یا که عوض کن مسیر رهگذرت را در همه مولودهای قوم پیمبر هیچ کسی نیست از تو با برکت تر لطف تو را از ازل زیاد نوشتند آینه ات را خدا نژاد نوشتند خاک سر راه تو بهانه ی خلق است خاک مرا از همین بلاد نوشتند ایل و تبار مرا مرید نوشتند ایل و تبار تو را مُراد نوشتند هر چه خدا جود داشت داد به دستت نام تو را این چنین، جواد نوشتند یا کرم و یا جواد عبد تو هستم حضرت باب الجواد عبد تو هستم هفت زمین در خور کبوتر تو نیست غیر بلندای عرش بستر تو نیست وقت نماز شبت تجلی الله هیچ کسی جز تو در برابر تو نیست خواست پدر بوسه اش برای تو باشد خوب شد این که کسی برادر تو نیست گر چه علی اکبرِ امامِ رضایی زخم ولی بر ضریح پیکر تو نیست این شب جمعه بده جواب همه را آب مگر مهریه ی مادر تو نیست از چه علی اصغر از فرات ننوشید از چه از آن مایه ی حیات ننوشید (3) ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو طوبای تو میان دلم قد کشیده است بین من و خیال خودم سد کشیده است احساس می کنم به تو نزدیک می شوم جذر مرا نگاه تو مد کشیده است این جذبه طلایی بالا نشین تو بال مرا حوالی گنبد کشیده است دست خدای عز و جل روی قلب ما این بار سوم است محمد کشیده است نوری رئوف در حرمت موج می زند الطاف کاظمین به مشهد کشیده است بخشنده تو ،خدای کرم تو، جواد تو ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند سجاده ی دعای تو نقاشی ام کنند بگذار بر کنار قدم های هر شبت با رشته عبای تو نقاشی ام کنند بال و پرم بده که شبیه کبوتری امروز در هوای تو نقاشی ام کنند بگذار از زمان ازل تا همیشه ها آقای من برای تو نقاشی ام کنند وقتی میان خانه دعا پخش میکنی مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو ای بالش تو دست امام رئوف ما ای سایه بان روی تو بال فرشته ها تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت ای مستجاب چله سجاده دعا تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود خورشید از مقابل گهواره شما اینگونه بی نقاب نظر می خوری عزیز اینقدر در مقابل آیینه ها نیا آقا قرار ما سر میدان کاظمین ای اولین زیارت ما بعد کربلا بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو هر صبح چهارشنبه مقیم تو می شوم از زائران صبح نسیم تو می شوم روزی اگر به طور مرا راهیم کنند سوگند میخورم که کلیم تو می شوم وقتی که از محله ما میکنی عبور کوچه نشین دست کریم تو می شوم بر پشت بام گنبد زرد و طلائیت مثل کبوتران حریم تو می شوم کم کم در ابتدای خیابان کاظمین دارم همان گدای قدیم تو می شوم بخشنده تو، خدای کرم تو، جواد تو ابن الرضا تو، حضرت باب المراد تو (4) یوسف زهرای شهر كاظمین حس باران در نگاه ساده ات شوق رفتن در مسیر جاده ات مبدا مشهد، مقصد من كاظمین نقشۀ راهم گل سجاده ات می روم از سنگلاخ عاشقی تا نهایت های دور افتاده ات رفتن و رفتن بدون وقفه ای شیوۀ شب گردی دلداده ات می رسم یك روز بر دروازه ی چشم های مهربان و ساده ات جا گرفته كهكشانی از غزل در مدار زلف پیچ افتاده ات در تفرج گاه صبح شعر من دب اكبر می شود كباده ات حضرت والا، امام عالمین یوسف زهرای شهر كاظمین ساحل دریای جودت بیكران هفت دریا قطره ای از فضلتان سفره ی احسانتان گسترده است حاتم طائی نشسته پای آن من گدای اهل بیتم، ای امیر باب حاجات من است این آستان روزی من را خدا دست تو داد كاسه ای آب و كمی خرما و نان قرص نان ها دست پخت فاطمه ست شك ندارم ای كریم مهربان گندمش را از بهشت آورده ای از زمین های خودت در آسمان خانه ات آباد باشد تا ابد كوری چشم حسودان زمان حضرت والا، امام عالمین یوسف زهرای شهر كاظمین آینه در آینه پیغمبرید ساقیانِ گرد حوض كوثرید سورۀ كوثر جواب محكمِ آنكه می گوید شماها ابترید چارده نورید، نور لایزال بر سریر كبریایی زیورید عرشیان را درس ایمان داده اید در دو عالم اهل وعظ و منبرید هر سحر بعد از نماز صبح تان روضه خوان روضه های مادرید در قیامت جان پناه شیعیان بر تمام عرش، سایه گسترید شك ندارم كه مرا همراه تان روز محشر سمت جنت می برید حضرت والا، امام عالمین یوسف زهرای شهر كاظمین

 1 نظر

چهار عملی که سريع ترين عقوبت را در پی دارد!

06 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

چهار عملی که سريع ترين عقوبت را در پی دارد!

رسول خدا صلی الله علیه وآله چهار عملی که باعث سریع ترین عقوبت می شود را برشمردند. سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، متن حدیث را از کتاب أمالی مفید منتشر می کند. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَسْرَعُ الْأَشْيَاءِ عُقُوبَةً رَجُلٌ تُحْسِنُ إِلَيْهِ وَ يُكَافِيكَ عَلَى إِحْسَانِكَ بِإِسَاءَةٍ وَ رَجُلٌ عَاهَدْتَهُ فَمِنْ شَأْنِكَ الْوَفَاءُ لَهُ وَ مِنْ شَأْنِهِ أَنْ يَكْذِبَكَ وَ رَجُلٌ لَا تَبْغِي عَلَيْهِ وَ هُوَ دَائِماً يَبْغِي عَلَيْكَ وَ رَجُلٌ تَصِلُ قَرَابَتَهُ فَيَقْطَعُكَ. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: اموری که سریعترین عقاب و کیفر را دارند عبارتند از: مردى كه به او نيكى كنى و او در عوض نيكى تو، با بدى پاسخ دهد؛ و مردى كه با او پيمان ببندى و تو به دنبال وفا به آن عهد هستی و او بخواهد به دروغ با تو رفتار كند؛ و مردى كه هرگز به او ستم نمى‏كنى و او پيوسته در صدد ستم نمودن به تو است؛ و مردى كه به خاطر خويشاوندى با او رفت و آمد می‌كنى و او با تو قطع رابطه نمايد. أمالي المفيد، ص: 165

 1 نظر

پنج اصل طلایی اخلاقی در سفارش امام باقر(ع)

06 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

پنج اصل طلایی اخلاقی در سفارش امام باقر(ع)رحمت خدا همه چيز را در بر می گيرد.

هر موجودی که پا به عرصه وجود می گذارد به واسطه رحمت الهی تحقق پیدا می کند، منتهی از این رحمت، جزء گروهی خاص، استفاده نمی کنند. به گزارش خبرگزاری «حوزه» حجت الاسلام والمسلمین تحریری در درس اخلاق هفتگی مدرسه علمیه حقانی، ضمن گرامیداشت ماه رجب و فرصت های موجود در این ماه برای این که رحمت الهی شامل حال افراد شود گفت: رحمت الهی همواره جاری است منتهی کسانی از این رحمت بهره می برند که زمینه را آماده کرده باشند. وی با بیان این که رحمت خداوند شامل حال همه افراد می شود، بیان داشت: بر اساس آیه «رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ خداوند بیان می دارد که رحمت من همه چيز را در بر می گيرد. هر موجودی که پا به عرصه وجود می گذارد با صفت رحمت الهی تحقق پیدا می کند منتهی از این رحمت، جزء گروهی خاص، استفاده نمی کنند. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ»؛ برای کسانی که تقوا دارند و زکات می دهند و به آيات ما ايمان می آورند مقرر خواهم داشت. این استاد حوزه افزود: بر اساس این آیه، این گروه از افراد در این عالم به رحمت خدا رسیده اند و بهره می برند، این افراد شامل رحمت خاص الهی قرار گرفته اند. ایمان به خداوند متعال نیز رحمت خاص خداوند بر انسان است که تقوا وسیله تحقق و ظهور آن است. وی استمرار ایمان و تقوا را در این عرصه ضروری دانست و گفت: ممکن است کسی در برهه ای تقوا داشته باشد و در آن زمان از رحمت الهی بهره مند شده باشد ولی انسان، مقطعی نیست و همواره نیازمند رحمت خاص الهی است؛ انسان نیاز به زندگی حقیقی دارد زندگی حقیقی انسان در پرتو ایمان به خداوند و تقواست. حجت الاسلام والمسلمین تحریری با تأکید بر این که انسان همواره باید در جهت خودسازی حرکت کند، خاطرنشان کرد: اگر انسان همواره به خود توجه نکند به سمت فساد منحرف خواهد شد. خداوند انسان را به احسن وجه آفریده است (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ ) ولی چون در این عالم قرار می گیرد دچار خسران خواهد شد ( ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ ). *پنج سفارش امام باقر(ع) به جابر وی با اشاره به توصیه امام باقر علیه السلام به جناب جابر جعفی گفت: آن حضرت می‌فرمایند: «أُوصيکَ بِخَمسٍ: إِن ظُلِمتَ فَلا تَظلِم وَ إِن خانوکَ فَلا تَخُن وَ إِن کُذِّبتَ فَلا تَغضَب وَ إِن مُدِحتَ فَلا تَفرَح وَ إِن ذُمِمتَ فَلا تَجزَع»؛ تو را به پنج چيز سفارش مي کنم: اگر مورد ستم واقع شدي ستم مکن، اگر به توخيانت کردند خيانت مکن، اگر تکذيبت کردند خشمگين مشو، اگر مدحت کنند شاد مشو، و اگر نکوهشت کنند، بيتابي مکن.(بحارالنوار ج 75 ص 162)، این روایت انسان را از فساد و انحراف حفظ می کند. این استاد حوزه گفت: فرمایشات اهل بیت علیهم السلام به ما می آموزد که تربیت خود را به تربیت شدن دیگران موکول نکنیم. وی با اشاره به توصیه امام باقر(ع) به جناب جابر مبنی بر این که “اگر در عملکردی تکذیب شدی خشمگین مشو"، گفت: اگر انسان با دوستی در کاری شریک شد و یا در خانواده کاری که می بایست انجام شود انجام نشده بود باید از خشم و غضب پرهیز کند. این یکی از زمینه های غضب است که دیگری جایگاه خود را حفظ نمی کند و تکذیب قولی یا عملی می کند و موجب خشم شما می شود. بی توقعی و کم توقعی از دیگران اصلی اخلاقی است که باید مورد توجه قرار گیرد؛ در غیر این صورت انسان در جامعه تنها می ماند. وی ادامه داد: امام باقر(ع) در این توصیه خود، ما را از خوشحال شدن نسبت به مدح دیگران نهی می کند؛ این مدح ها اگر در نفس انسان مدیریت نشود مدام رشد خواهد کرد. انسان در مسیر زندگی، در هر مرحله ای که باشد باید خود را نیازمند بداند و به درگاه الهی اظهار خضوع و خشوع کند. وی با تأکید بر این که انسان ها باید به حضرت حق اتکا داشته باشند، افزود: اگر انسان تنها متکی به خود باشد و خدا را فراموش کند و این در وجود انسان بماند، دچار سقوط شده است.

 1 نظر

حجت الاسلام و المسلمین صدیقی: جهاد با نفس بالاترین قهرمانی است

06 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

  حجت الاسلام و المسلمین صدیقی: جهاد با نفس بالاترین قهرمانی است  .

جهاد با نفس یعنی اینکه انسان تعلقاتش به مقام، شهرت و شهوت را قطع کند. اگر کسی تعلقات نفسانی را قطع کرد، پیروز است، اما کسانی که اسارت درونی دارند، ولو در بیرون، بالاترین قهرمانی ها را کسب کرده باشند، کاری از پیش نبرده اند. به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» در تهران، حجت الاسلام والمسلمین کاظم صدیقی در جمع طلاب مدرسه علمیه امام خمینی(ره) تهران با تاکید بر اینکه کلاس ابتدایی جهاد با نفس، گذشتن از لذایذ و مواجهه شدن با انواع خطرات است، گفت: جهاد با نفس یعنی انسان تعلقاتش به مقام، شهرت و شهوت را قطع کند. اگر کسی تعلقات نفسانی را قطع کرد، پیروز است، اما کسانی که اسارت درونی دارند، ولو در بیرون، بالاترین قهرمانی ها را کسب کرده باشند، کاری از پیش نبرده اند. امام جمعه موقت تهران ادامه داد: اگر کسی که عالم و مجاهد است، وارد مجلسی شود و حاضرین جلوِ پای او بلند نشوند، یا جایی را که بزرگان آنجا می نشینند به او تعارف نکنند، ناراحت شود. این ناراحتی یعنی اینکه شخص هنوز در جهاد اکبر کاری نکرده است! وی با اشاره به حدیث «احْمِلْ نَفْسَکَ‏ لِنَفْسِکَ‏، فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَمْ یَحْمِلْکَ غَیْرُکَ»، اظهار داشت: «احْمِلْ نَفْسَکَ‏ لِنَفْسِکَ‏» یعنی مواظب باش! و نفست را به نفع خودت حرکت بده، به ضرر خودت نبر!، بار خودت را خودت ببر. تو که مسافری! خودت، خودت را برسان. اگر کسی خودش راه نرفت و خودش را به سوی مقصد نبرد، کس دیگری او را نخواهد برد، هر کسی مسئول بار خودش است. تولیت مدرسه علمیه امام خمینی(ره) تهران خاطرنشان کرد: وجود مقدس حضرت امیر المومنین(ع) در دل شب، باری را برای فقرا حمل می‌کردند، مؤمنی یا مؤمنه ای عرضه داشت؛ یا امیر المومنین(ع) اجازه بدهید من بار را حمل کنم. فرمودند «­بار خودم را خودم باید حمل بکنم». آدم برای آخرت خیلی توشه لازم دارد و به تنهایی این همه بار را نمی تواند خودش حمل کند، لذا اگر دارایی خود را تقسیم کرد، عده ای اجیر او می شوند، و به خانه قبرش کمک می رسانند. حجت الاسلام والمسلمین صدیقی در پایان با تاکید بر ضرورت دوری از گناه، گفت: خدا هر چیزی که به ما داده، عاریه است، باید آن را برگرداند، بنابراین باید امانت داری سالم باشیم و آن را به صاحبش برگردانیم.

 نظر دهید »

دیدار اعضای محترم شورای عالی حوزه‌های علمیه با حضرت آیت‌الله‌العظمی نوری همدانی «دامت برکاته» يکشنبه، 23 فروردين 1394

06 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

اعضای محترم شورای عالی حوزه‌های علمیه با حضرت آیت‌الله نوری همدانی «دامت برکاته» ديدار كردند.

 

حضرت آیت‌الله العظمی نوری همدانی «دامت برکاته» ضمن خیر مقدم و تبریک ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا «سلام‌الله علیها» و حضرت امام خمینی «ره» فرمودند که به حمدالله اعضای محترم شورای عالی افراد نخبه و فقیهی هستند که مورد تأیید ما هستند. اداره حوزه‌های علمیه که کار بسیار بزرگی است به عهده گرفته‌ايد. نکاتی به نظر مي‌رسد از جمله: 1) مسأله شناخت روحیات طلاب با توجه به تفاوت فرهنگ‌ها را در سراسر کشور و قم که می‌بایست کارهای حوزه را براساس نظم مديريت كرد. 2) جهت تربیت فقهای بزرگ بايد برنامه ريزي شود بويژه فقه كه شامل فقه معارف اعتقادی، معارف عبادی، معارف اخلاقی، معارف اقتصادی، معارف مدنی، معارف فرهنگی، معارف سیاسی، معارف حکومتی، معارف قضایی و معارف جهادی است که این 10 دسته معارف، فقه را شامل می‌شود 3) تحول در کتب درسی را نياز این زمان دانستند و فرمودند باید با تدوین کتب مطلوبي جایگزین کتب موجود شود؛ 4) درس اخلاق در حوزه، ضرورت تربیت صحیح كه تکریم استاد، تهجد و نماز شب و طهارت از بركات آن می‌باشد. 5) طلاب ادبیات و قلم و صرف و نحو عربی و فارسی را کنار علوم حوزوی همراه با اخلاق داشته باشند؛ 6) ورود شورای عالی حوزه‌هاي علميه در مسائل علمي بین‌المللی و ارتباط با مجامع علمي دنيا و حوز‌های علميه نجف و کشورهای دیگر مانند جامعه الازهر مصر. و در پایان تأکید داشتند که در کلیه مسائل مرتبط با حوزه باید اتاق فکری وجود داشته باشد تا پس از بررسی‌های کارشناسی یک نظر واحد انتخاب و اجرا شود. در ابتداي اين ديدار حضرت آیت‌الله مقتدایی «دامت برکاته» دبیر محترم شورای عالی حوزه‌هاي علميه ضمن تبریک ولادت حضرت فاطمه زهرا «سلام‌الله علیها»‌ گزارشی از روند شکل‌گیری شورای عالی حوزه‌هاي علميه وانتخاب اعضاء و دبیران دوره‌های اول تا ششم شورای عالی را ارائه نمودند و سپس وظیفه اصلی این شورا را سیاستگذاری برنامه‌های کلان حوزه‌های علمیه قم و استان‌ها دانستند و ابراز نمودند اجراء این مصوبات بر عهده مدیر محترم حوزه‌های علمیه می‌باشد که توسط شورا انتخاب می‌گردد. آنگاه حضرت حجةالاسلام والمسلمین حسینی بوشهری «زید عزه» مدیر محترم حوزه‌های علمیه نیز ضمن تبریک ایّام، گزارشی از عملکرد مدیریت حوزه‌های علمیه قم و استان‌ها ارائه و اشاره نمودند که در سراسر کشور حدود 400 مدرسه علمیه فعال می‌باشند و علاوه بر دروس متداول حوزه 28 رشته تخصصی در مراکز تخصصی و مؤسسات آموزش عالی حوزوی درحال فعالیت علمی می‌باشند. ايشان خاطرنشان كردند كه با جمع معاونين در فرصت زماني بيشتر بتوانند گزارشي از عملكرد مديريت جهت بهره‌مندي از رهنمودهاي مراجع عظام تقليد «دامت بركاتهم» بيان كنند. 

 نظر دهید »

ماه رجب

06 اردیبهشت 1394 توسط محبيان

« ماه رجب ، ماه قرب، وصل به حضرت حق است. إنسانِ كمال جو در اين ماه مقدمات توصيل را به كار گرفته تا لذت ضيافت رمضان را درك كند و جان او مهبط نزول ملائكه شود ( تنزل الملائكة و الروح) و سلام آنها به زيبايى بر جان انسان نشيند. اگر چه همه ماهها شهر الله هستند اما از رجب تا رمضان از طرف خداوند امتياز ويژه اى پيدا كرده اند. رسول اعظم (صلى الله عليه وآله) فرمودند: رجب، «شهرالله الأصمّ» است و بدان سبب آن را «اصمّ» ناميدند كه هيچ ماهى به پايه عظمت آن نمى رسد . مردم زمان جاهليت به رجب حرمت مى نهادند و آنگاه كه اسلام درخشيدن گرفت، بر حرمت آن افزود. «بدانيد كه رجب، ماه خدا، شعبان، ماه من و رمضان، ماه امت من است پس هركس يك روز از رجب را روزه بدارد، مستحقّ رضوان الهى گردد و روزه اش غضب الهى را خاموش كند و خداوند درى از درهاى جهنّم را بر او ببندد. اگر كسى به اندازه تمام زمين طلا انفاق كند، برتر از روزه يك روز آن نخواهد بود… هرگاه شب شود، دعايش مستجاب خواهد بود: يا در دنيابه او عطا خواهد شد و يا براى آخرت او ذخيره مى شود…» حضرت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) سپس ثواب دو، سه، چهار، پنج، تا سى روز، روزه ماه رجب را تك تك با توضيح كامل بيان فرمود.. . .»

 نظر دهید »

29 بهمن قیام مردم تبریز

04 بهمن 1393 توسط محبيان
 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

صاحبدلان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
    • اخلاقی
  • 9nd
  • مولودی
  • امام شناسی
  • سیاسی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس